محل تبلیغات شما

بدهکارم تو راعمری به آغوشم به رویایم،بدهکارم

به لب هایت که میخندد به شبهایم، بدهکارم


به دستانت که ناگه از دو دستم دست اورفته

به آن خُمخانهء سرریز از چشمت،وَغمهایم بدهکارم


خطا کردم که چشم از چشم پر مهرت فروبستم

گمان دارم به عقباو به دیروزو به فردایم بدهکارم


اگرزاهد بگوید روی تو، مه موی تو، راه خطا باشد

حبیبا تا ابد بر نامهء اعمال خویشم، برخطاهایم بدهکارم


شبی من تاسحرنوشیدم‌و‌نوشاندم‌وسجاده بخشیدم

ولی گویی کماکان بر دعاهایم بدهکارم

 

بپرسی از بیابان ، شوره زارن ، سنگلاخان

بگویندت به دنبالت چه ها کردم،به پاهایم بدهکارم

 

وَ چشمم گریه ها برگونه ام بخشیده درراهت

براین مظلوم ِخون گشته شکیبایم ،بدهکارم


دلم هردم‌ که رفتی مرده و صدباره برگشته

براین معجز ،براین ترسا،مسیحایم بدهکارم


دلم درمشقِ عشقت چون صبوران لب به لب بسته

ولی چشمم چه رسوا میکند من، بریهودایم بدهکارم


صفا بعد از تو دیگر در سرایم بی صفا گشته

خداداند که حتی بر صفای بی مصفایم بدهکارم


#حسان داند که در دام ِ فریبت مبتلا گشته

نمی‌دانم چرا بر این فریب و بر فریبایم بدهکارم


همه دست دلم رو بود و بازم از دلم بردی

خجل گشتم که میبازم، براین قلب هویدایم بدهکارم


جوانی صرف امروزت شد و فردا نمودن ها

دریغا هم جوانی رفت و تو رفتی ،به دنیایم بدهکارم


منم آن کس که درراهت کلام بیکران گفتم


خداداند به فرهنگ و الفبایم بدهکارم


#حسان 
98/9/6

ای کاش که این فاصله هاکم کنی

کاش میشد صدای تو را در بغل گرفت

شبی بارانی و غمگین

بدهکارم ,تو ,لب ,چشمم ,بی ,ها ,تو راعمری ,بدهکارم تو ,مصفایم بدهکارم ,بی مصفایم ,بدهکارم حسان

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه آیت الله جلیلی کرمانشاه